سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستان کوتاه.

این داستان را حتما بخوانید.

شخم مزرعه سیب زمینی از راه دور

پیرمردی تنها در مینه سوتا (از ایالتهای غرب میانه آمریکا) زندگی می کرد. او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود.


پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد:

پسر عزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم. من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد. من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.

دوستدار تو پدرت
پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد:


پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام.



4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پلیس محلی دیده شدند، و تمام مزرعه را شخم زدند و زیر و رو کردند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند.

 

پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند؟

پسرش پاسخ داد:

پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم.

 


در دنیا هیچ بن بستی نیست. یا راهی‌ خواهم یافت، یا راهی‌ خواهم ساخت.






تاریخ : دوشنبه 89/1/30 | 7:56 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

همه روزه آدمهای زیادی با ما در بین دوستان وفامیل در ارتباط هستند. بعضی هاشون بود و نبودشان یکیه .اصطلاحا آدمهای خنثی هستند. بهشون میتونین سیب زمینی هم بگین چون فاقد رگ هستی هستند.بدتر از اینا اونایین که حضورشون توی جمع ما هست ولی نیستند .خائن ها از این دسته افرادند.کنار ما حضور دارند اما نه به نفع ما، بلکه به ضرر ما نقشه میریزن.دو دسته دیگه آدمها وجود دارند که بهتره خودتون این مطلب پائین رو بخونین تا بدونین من چی میخوام بگم.
.همونطور که در کامنت این پست می بینید و آقای بهروز عبدالمالکی هم به من یاد آوری نمودند
مطلب زیر ازمرحوم دکتر علی شریعتی است.
دسته اول
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم نیستند:


عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آن‌هاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.


دسته دوم :
آنانی که وقتی هستند نیستند، وقتی که نیستند هم نیستند:


مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌شان یکی است.


دسته سوم
آنانی که وقتی هستند هستند، وقتی که نیستند هم هستند:

آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.


دسته چهارم
آنانی که وقتی هستند نیستند ، وقتی که نیستند هستند:


شگفت‌انگیزترین آدم‌ها در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم، اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.





تاریخ : دوشنبه 89/1/30 | 9:7 صبح | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

  موسیقی زیر زمینی رسانه یا هنر ؟؟

 

هوا کمی سرد شده و شیشه های خودروها بالا رفته است. این مسأله باعث می شود که دیگر وقتی کنار خیابان منتظر اتوبوس ایستاده ای صدای خواننده های وطنی را نشنوی. ترانه ها و آهنگهایی سخیف و ارزان که از بلندگوی سیستم هایی خارج می شود که با قیمت آن می توانی 10 تا از این آهنگها را بسازی و بخوانی.
آهنگهایی که حداقل من یک نفر نمی توانم تشخیص دهم که خواننده لس آنجلسی آن را خوانده یا همین جا در تهران و یا در اصفهان و یا هر شهر دیگر ضبط شده است.
این روزها، روز ماراتن مرغ سحر شجریان و پارمیدای محسن است از سویی کنسرت شجریان در تالار وزارت کشور برگزار می شود و از سویی صدای محسن را از فروشگاه های محصولات فرهنگی می شنوی که می خواند «وای وای وای پارمیدای من کوش؟»
اصلاً ذائقه مردم هم مدام در حال تغییر است همان ها که برای کنسرت شجریان سر و دست می شکنند، «موسیقی های گروههای «رپ» و «هوی متال» را در سیستم خودرو خود گوش می کنند.
به هر حال واقعیت این است که سبک جدیدی از موسیقی که در ایران به نام موسیقی زیرزمینی مشهور می باشد در حال توسعه و رشد و بالندگی است. موسیقی که نه ساخت آهنگ درستی دارد و نه ترانه اش، ترانه است.
هر روز صداهای عجیب تری از فروشگاهها به گوش می رسد و هر روز سی دی فروشهای کنار خیابان سوژه های تازه تری را مطرح می کنند.
هر چند یک دست اندرکار محصولات فرهنگی در کشور به خبرنگار ما می گوید: توزیع این سی دی ها که به شکل غیرمجاز تهیه و ضبط می شود غیرقانونی است و فروشگاهها و حتی پخش کننده های بزرگ اجازه فروش این سی دی ها را ندارند.

*
صنعت موسیقی زیرزمینی
اکنون در جهان غرب، موسیقی زیرزمینی به نوعی از موسیقی اطلاق می شود که برخلاف جریان تجاری رایج در صنعت موسیقی حرکت کند اما در ایران موسیقی زیرزمینی یک تعریف بسیار ساده دارد: هر گروهی که مجوز نگیرد و آهنگهای خود را به صورت غیرمجاز ضبط و عرضه کند، زیرزمینی شناخته می شود.

تخریب روان با موسیقی تند

از دیگر سو ریتم تند و بسیار هیجان دار این نوع موسیقی «رپ»، «هوی» و... تأثیر منفی مستقیم بر اعصاب شنونده دارد.
بسیار دیده شده است که جوانان با شنیدن این موسیقی ها در ماشینهای مدل بالا در اتوبانها چگونه ویراژ می دهند و جان خود و بقیه را به خطر می اندازند.
امروزه جزء جدانشدنی قرصهای توهم زا، موسیقی توهم زاست. نوعی از موسیقی که بعد از خوردن آن قرصها، فرد مصرف کننده همراه با آهنگ مدام «هد می زند»!
دکتر محمود نیکزاد، روانشناس ، در این مورد می گوید: شاید بشود گفت اگر در یک شرایط روحی عادی باشی اصلاً نتوانی به این نوع موسیقی گوش کنی. کسانی هستند که هم زمان با مصرف قرصهای روان گردان این نوع آهنگها را گوش می کنند و ریتم این آهنگها به اینکه آنها بیشتر در حس رویایی و یا توهم خود فرو بروند کمک می کند.
وی تأکید می کند: این آهنگ آثار مخرب روحی روانی دارد همان طور که یک موسیقی ملایم و لایت، به آرامش روحی کمک می کند این موسیقیهای تند روح را خراش می دهد.

*
موسیقی زیرزمینی از عوارض جامعه ناسالم
دکتر خسروی، عضو هیأت علمی دانشگاه و متخصص علوم تربیتی در این مورد می گوید: البته رواج این موسیقی خواسته یا ناخواسته نتیجه مشکلات جامعه است. اگر در شناخت نیازهای جوانان و نوجوانان دقت و برنامه ریزی مناسبتری می شد این اتفاق نمی افتاد. این ها نتیجه شناخت نداشتن یک جامعه از جوانان و نوجوانان است و به هر حال این موسیقی چه آشکار تهیه شود در ایران یا خارج از ایران و چه به شکل پنهان ضبط شود تأثیر خود را می گذارد.
وی تأکید می کند: دولت باید نیازهای جوانان را بشناسد و براساس آن نیاز قدم بردارد. این نوع موسیقی زیرزمینی هم مثل موادمخدر، مواد مخدرشیمیایی و... که در جامعه رواج دارد نتیجه یک جامعه ناسالم است، اگر برنامه ریزی دقیق صورت نگیرد این روند همچنان ادامه پیدا می کند.

رویکرد  موسیقی زیر زمینی در ایران باعث رشد روز افزون آثار موسیقی به شکل رسانه ای شده  به گونه ای که  با  خارج شدن انحصار رسانه از حاکمیت  به شکلی ناخواسته  با کمک امکاناتی نظیر  اینترنت و ماهواره به گسترش هرچه بیشتر موسیقی زیرزمینی به شکل رسانه ای کمک می کند .

تفاوت عمده موسیقی زیرزمینی ایران با آنچه که  در کشورهای غربی وجود دارد این است که در کشورهای غربی از لحاظ انتشار آثار موسیقی هیچ گونه ممنوعیتی وجود ندارد و گروهای زیرزمینی به دلیل شکل خارج از جریان غالب جامعه- شکل  می گیرند که مخاطب خاص خود را خود انتخاب کنند و اساسا فاقد  مخاطب عام هستند و از لحاظ اقتصادی به بازار آمدن آلبوم هایشان بازدهی ندارد . این قشر موسیقی دانان غربی بعضا علاقه ای هم به موسیقی روزمینی ندارن و در کل مخاطب خاص  را به مخاطبان عامی ترجیح می دهند  تا به تعداد محدودی مخاطب علاقمند در سبک و شیوه موسیقی مورد نظر  خود برسند . به این نکته نیز باید اشاره کرد که منظور موسیقیدانانی است که صرفا به تولید اثری می پردازند و مخاطب را مد نظر قرار نمی دهند و نه گروهایی که در ابتدای کار خود مجبور به کار زیرزمینی هستند تا در موقعیتی سرمایه گذار مناسب را پیدا کنند . به نظر می رسد  موسیقی زیرزمینی به شکلی که در جامعه ما رواج پیدا کرده است یک شکل و سبک جدید موسیقی نیست که از جنبه هنری و ارزش‌های موسیقایی مورد بررسی قرار گیرد، بلکه بیشتر یک پدیده فرهنگی-اجتماعی است و برای بررسی آن باید به سراغ حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی برویم. در واقع موسیقی زیرزمینی جدید ایرانی بیشتر از آنکه هنر باشد، رسانه است.این رویکرد اشتباه - یعنی مراجعه به علم موسیقی برای بررسی موسیقی زیرزمینی - در میزگردها و نشست‌هایی که با هدف بررسی موسیقی زیرزمینی برگزار شده به خوبی مشهود است. چرا که به یک جمع بندی  جامع  نخواهد رسید بلکه باید این نوع موسیقی را شاید از منظر روانشناسی ،اجتماعی ،سیاسی مورد بررسی قرار داد . موسیقی زیرزمینی در ایران بیشتر به گونه (سبک ) رپ وجود دارد چرا که می توان از ساز استفاده نکرد و به شکل نرم افزاری تولید شود ودلیل این امر این است که مردم عادی و نا آشنا با علم موسیقی سعی به تولید اثر از خود می کنند و در حقیقت به دنبال این هستن که به شکلی صحبت کنند و خلقیات و افکار خود را در هر سطحی منتقل کنند . همراه شدن تکنولوژی‌های جدید ارتباطی با موسیقی زیرزمینی امکان تولید و انتشار موسیقی برای غیرمتخصصان و شهروندان عادی را فراهم کرده است. در این شرایط جوانان علاقه‌مند به موسیقی به تهیه آلبوم‌ها و تک‌آهنگ‌های خانگی دست می‌زنند.برخی جوانان به شرایط اجتماعی و سیاسی کشور معترض هستند و این اعتراض را در قالب ترانه‌های‌شان منعکس می‌کنند. دسته ‌دیگری در بخش عمده‌ای از زندگی روزانه‌شان به شرکت در پارتی و گذراندن اوقات با دوستان فکر می‌کنند و از این رو ترانه‌های‌شان بازتاب همین طرز فکر است. گروه دیگری از جوانان دل‌بسته تعلقات ملی یا مذهبی هستند و برای دفاع از این ارزش‌ها موسیقی تولید می‌کنند. در واقع هر کسی از ظن خود یار موسیقی زیرزمینی می‌شود.باید توجه داشت که موسیقی راک زیرزمینی در ایران وجود ملموسی ندارد که شاید دلیل آن این باشد که نیاز به حوصله بیشتر و کمی سواد بیشتر از حد عموم جوانان نا آشنا با موسیقی لازم دارد . در این ژانر باید نوازدگی و سواد موسیقیایی را اندکی افزایش داد تا بتوان تنها یک اثر ضعیف در این ژانر تولید کرد که شاید در حد مقایسه با موسیقی راک غربی نباشد.

موسیقی زیر زمینی ایران را نمی توان به طور کلی اعتراضی  نامید . بلکه می توان آن را تریبونی برای بیان نیازهای اجتماعی و اقتصادی دانست . که مانند یک رسانه آهنگ گین و صدا دار در جامعه به طور گسترده ای پخش می شود به گونه ای که در تمام نقاط  شهرها مانند تاکسی ها ،دستگاه های همراه پخش موسیقی ، در منازل و...شنیده می شود .






تاریخ : یکشنبه 89/1/29 | 12:21 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()
 
چند لحظه قبل داشتم در ادبیات تاجیکستان سیر میکردم که  متن زیر رو در یکی از وبلاگ های تاجیکستان دیدم..میتونین خودتون قضاوت کنید...
 
پامیر
با پوزش از وقفه ای که رخ داد، مدتی به ارتفاعات پامیر رفته بودم و امکان دسترسی به اینترنت نداشتم.

 مشاهیر

 

هر چی علامت سئوال دارین ؛  رو ی این جمله  پایین متمرکزش  کنین ((مشاهیر تاجیکستان ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟))

مشاهیر تاجیکستان - شهر دوشنبه

به ترتیب از راست: ماکسیم کورکی، صدرالدین عینی، حافظ شیرازی، سعدی شیرازی، ابوالقاسم فردوسی، ابوعبدالله رودکی، ابن سینا، عمر خیام، عبدالرحمن جامی، میرزا تورسن زاده، ابوالقاسم لاهوتی

در آمیختگی و یگانگی فرهنگی ایران و تاجیکستان را از همین نگاره زیبا می توان دریافت، براستی به غیر از هیکل (مجسمه) ماکسیم کورگی - که علت حضورش در این نگاره را نمی فهمم-  کدام شخصیت را می توان ایرانی یا تاجیک ندانست یا کدام را فقط می توان از یکی از این دو کشور دانست؟






تاریخ : شنبه 89/1/28 | 11:47 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()
 

این مطلب رو تو سپیدار ــ نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم  پزشکی دانشگاه تهران ــ خوندم .حیفم اومد  اونو برای شما ایرانی و فریازانی فهیم ، توی وب فریازان نیارم . 

 بخونید.چون تایپش هم غلط داشت چند بار ویرایش شده..

خدا کند رویانا بمیرد. !!!

ایران اسلامی پهناور ما متشکل از قومیت ها و نژاد ها و گروهها ی مختلف است (که) در حوزه سیاست نیز این تشتت وجود دارد.

نظرات گوناگون سیاسی در تمامی کشور ها وجود دارد و در بیشتر مواقع موجب رشد و بالندگی آن کشور می شود.

در کشور مانیز گروهها ،تشکل ها و نظرات سیاسی متعدد وجود دارد.

اما این جا ایران است!(با لهجه علی دایی)

این جا برخی گروههای سیاسی کارکرد اپوزیسیونی دارند و توقع دارند که حکومت تمامی زمینه هارا برای فعالیت براندازانه آنها آماده کند.

این جا برخی روزنامه ها فقط نام مردم را یدک می کشند و هنگامی که همین مردم انتخابی خلاف نظر ایشان کردند متهم به سیب زمینی خوری، قابلمه به دستی و عشق ساندیس می شوند.

  

این جا برخی حتی فراتر هم می روند اینجا هنگام دیدن پیشرفت کشور دندان های خشمشان به هم ساییده میشود همین ها که در کنسرت شجریان هنگام اجرای «مرغ سحر»سنتی ایرانی اشک می ریزند و دو بسته دستمال کاغذی حرام میکنند .

همین ها آرزو می کنند «رویانا» بمیرد!

آرزو میکنند «امید» داخل مدار قرار نگیرد!

آرزو میکنند «شهاب 3 »در سکوی پرتاب منفجر شود !

آرزو میکنند «ایران 140 »با همه سرنشینانش سقوط کند!

ناوشکن «جماران» غرق شود با همه ملوانانش!

باور کنید این ها آرزوی بعضی از ماست باورش سخته نه؟اما باور کنید!  

   

این جا عده ای 4 سال نماز امام زمان {عج الله تعالی فرجه الشریف} خواندند تا تورم 100 درصد شود و مسکن روز به روز گران تر شود و بیکاری کمر مردم را خرد کند تا مبادا رقیب محبوب تر شود!

همین ها هنگام پخش سرود «ای ایران ای مرز پرگهر» برپا می ایستند و اشک میریزند!باور کنید

این ها «یار دبستانی» میخوانند و بغض میکنند!

 اما وقتی تیم «ربوتیک امیر کبیر» شهرت جهانی می یابد آرزو میکنند تا در ربو کاپ بعدی ربات ایرانی خراب شه اصلا بسوزه تیکه تیکه شه!

برای اینها «مصدق» به خاطر ملی کردن نفت قهرمان است و «احمدی نژاد» برای تلاش جهت هسته ای شدن ایران خائن است!

باور کنید برخی از اینها آرزو میکنند «نیروگاه بوشهر» هرگز راه نیفتد اصلا در یک عملیات تروریستی با خاک یکسان شود!

این ها طاقت دیدن «خداحافظ رفیق» را ندارند اما بار ها «مارمولک» را می بینند و قهقهه سر می دهند.

این جا اگر یک مامور پلیس برخورد بدی با یک شهروند خاطی داشته باشد کلیپ آن به سرعت نور پخش شده و بعضی حتی اشک هم برای ان جوان مظلوم می ریزند.

 اما اگر صد ها پلیس مجروح شوند باید در نهایت مظلومیت دوران نقاهت را بگذرانند و به آرامی سرکارشان برگردند.

این جا «ریگی» را گرفتند!

مردم همه و همه خوشحال و شاد شدند خیلی ها سجده شکر کردند و اشک شوق ریختند.

 اما این جا ایران است !

    

بعضی دوباره دندان خشم به هم ساییدند. حتی ازشدت عصبانیت کانال را عوض کرده و به محدوده «اسپایس» کوچ کردند تا از این دنیای فانی با این خبر های مزخرفش دور باشند!

سایت ها و وبلاگ ها ساکت شدند .                    

اما باور کنید برخی این شب ها دعا میخوانند تا گروهک «جندالله» عملیاتی انجام دهد عده ای را به خاک و خون بکشد مادرانی را عزادار کند تا ایشان ثابت کنند که ایران ضعیف است. 

این جا اگر عکس 4*3 خانمی نمایش داده شود فریاد واناموسا سر میدهند اما در پارک لاله چادر از سر دختران وطن میکشند!

این ها برای ترانه موسوی مجهول الهویه غصه می خورند اما عکس و فیلم های خصوصی و خانوادگی مردم در موبایل هایشان بلوتوث می شود.

این جا ایران است.کنسرت شجریان است.قطعه سنتی «مرغ سحر» مینوازند همه گریه می کنند.

این جا در سالن فرهنگسرا برای «مصدق» هورا می کشند و برای «میرزا کوچک» تره هم خورد نمی کنند.

اینجا بعضی حکم اعدام را غیر انسانی می دانند و پیکر «شیخ فضل الله» را بر بالای چوبه دار می پسندند.

این جا همه حق دارند هرجور دوست دارند لباس بپوشند اما اگر کسی انگشتر عقیق به دست کند مسخره اش میکنند!

این جا موی پریشان مظهر روشنفکری است و چادر نماد املیسم چون نوع پوشش آزاد است فقط برای آنها!

این جا اگر کسی به گروه شما نپیوست و عقاید شما را نپسندید جیره خوار است!

اینها دوست دارند زن آزاد باشد و مساوات زنان را فریاد می زنند اما اگر از اونوری ها زنی وزیر شد این دیگر فریب کاری است!

این جا اگر عده ای به استقبال ممد رفتند حضور باشکوه مردمی تیتر روزنامه ها می شود ولی اگر هزاران نفر به استقبال رییس جمهور رفتند حتما و قطعا و مستندا با اتوبوس با وعده ناهار و عصرانه از روستا ها آمده اند!

اینها ایرانی هستند و دروغ نمی گویند فقط ما هستیم که ایرانی نیستیم و همیشه ازلبنان می آییم.دروغ هم می گوییم.

فرانک از استان زعفرانیه خودش شهادت داده که مارا دیده که فارسی بلد نیستیم و همه را میزنیم!

اینجا عده ای در انتظار هدفمند سازی یارانه ها هستند نه برای این که میلیون ها دلار صرفه جویی ارزی شود نه برای این که ازمیلیارد ها تومان اسراف در مصرف انرژی جلو گیری شود برای آن که دولت زمین بخورد!

از همین الان تیتر روزنامه های فردای اجرای طرح آماده است. 

اینجا دانشگاه تهران است و همه حق اعتراض دارند شما میتوانید عکس رییس جمهور را پاره کنید شما آزادید تا عقایدتان را بیان کنید اما اگر استاد ریاضی با چند سال سابقه استادی به دانشجویی جهت رعایت بهتر حجابش تذکر داد با تلاش های شبانه روزی مدعیان آزادی بیان به تعویق ترم محکوم می شود و دلسوزان فقط به استاد می گویند شما فعلا استراحت کنید! 

این جا وقتی آخرین روستای ایران برق دار می شود برخی با پوزخند میگویند ای پوپولیست های بیچاره! 

این جا بعضی به فکر ایران نیستند به فکر خود هستند .این جا برخی همه عزتشان و غرور ملی شان را از رضا خان دارند! 

این جا بعضی ایرانی نیستند اما یقه هاشان برای ایران چاک خورده است به سبک یقه انگلیسی «محمدعلی فروغی»! 

 

       

 

  

 

ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس

 چه سفرها کرده ایم ، چه سفر ها کرده ایم

 ما برای بوسیدن خاک سر قله ها

 چه خطرها کرده ایم ، چه خطر ها کرده ایم

ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود

 خون دلها خورده ایم ، خون دلها خورده ایم

ما برای آنکه ایران خانه ی خوبان شود

 رنج دوران برده ایم ،رنج دوران برده ایم

ما برای بوییدن گل نسترن

 چه سفر ها کرده ایم ، چه سفر ها کرده ایم

 ما برای نوشیدن شورابه های کویر

 چه خطر ها کرده ایم ، چه خطر ها کرده ایم

ما برای خواندن این قصه ی عشق به خاک

 خون دلها خورده ایم ، خون دلها خورده ایم

ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک

 رنج دوران برده ایم ، رنج دوران برده ایم...

 

 

 






تاریخ : جمعه 89/1/27 | 7:58 صبح | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.