سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوستم تو خونه خوابیده بود داداشم از راه اومده میگه خوابه؟
میگم پَـــ نَپَـــ رفته رو اسکرین سیور  لگد بزنی روشن میشه!!!!

آب خونه قطع شده بود. بعد که وصل شد یه آب زرد از شیر میومد. می پرسه زنگ لوله هاست؟
پــــَ نه پــــــَ سازمان آب واسه عذرخواهی اولش آب پرتقال می فرسته..!

.

.

تو اتاق عمل نوزاد تازه به دنیا اومده به دستیار میگم چاقو رو بده میگه میخوای بند نافو ببری؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوام رقص چاقو کنم از مامان بچه شاباش بگیرم!!

با دوستم رفتیم باغ وحش،جلوی قفسِ شیر وایسادیم. دوستم میگه:شیرِ؟
میگم:پَــــ نَ پَــــ… گربه اس باباش مرده ریش گذاشته!!!!

رفتم درمونگاه , منشیه میگه : مریض شمایید؟
گفتم پَــــ نَ پَــــ من میکروبم , اومدم خودمو معرفی کنم!

دوستم پریده تو استخر داد میزنه میگه شنـــا کنم ؟
میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ بزار اهنگ تـایتـانیک بزارم آروم غرق شو..!

اومده تو اتاق ،قابِ عکسِ رو دیوار و دیده میگه : وای داداشتــــــــــــه؟؟؟
میگم: آره
میگه : عکسشـــــــــــــه؟؟؟
میگم پـــَــ نَ پـــَـــ خودشه ، گذاشتمش رو دیوار با دمپایی کوبیدم رو صورتش،چسبیده به دیوار!!!

داریم بازیه بارسا و رئالو نیگا میکنیم
دوستم پای تلویزیون خوابش برده بود
مسی که گل رو زد همه پریدن تو هوا و خوشحالی کردن
یه دفعه دوستم از خواب پریدو گفت چرا خوشحالین؟گل شد؟
گفتم پَــ نَ پَــــ ،خرمشهر آزاد شد

سگم رو بردم پیش دامپزشک، منشیش میگه سگتون مریضه؟
میگم پـــَ نَ پـــَ خودم هاری گرفتم سگم گفت آشنا داره منو آورد اینجا معالجه کنه.

این هم یه سری دیگه از پَـ نَ پَـ

لپ تاپ رو پامه دارم باهاش کار میکنم بابام اومده تو اتاقم میگه لپ تاپت روشنه ؟ میگم پَـــ نَ پَـــ رو زمین داشت گریه میکرد گذاشتمش رو دلم آروم بگیره بعد بش میگم کاری داری باش مگه ؟ میگه پَـــ نَ پَـــــ صدا گریه اش تا تو اتاق من میومد اومدم بهت بگم گناه داره بغلش کن

پارتی بودیم … ملت اون وسط داشتن دستارو تکون میدادن و میرقصیدن …
رفیقم میگه دارن میرقصن!؟
پَـــ نَ پَــــ اینجا گیر افتادن! دارن برای هلیکوپتر امداد دست تکون میدن تا نجاتشون بده

رفتیم واسه عروسی باغ اجاره کنیم … یارو میگه جای امن میخای ؟
پَـــ نَ پَـــ یه باغ بده تجاوز خورش خوب باشه مهمونا روش حساب کردن !

بابام با چکش به جای میخ زده به دستم از درد دو متر رفتم آسمون اومدم پایین …
تازه میپرسه خورد به دستت؟
پَـــ نَ پَـــ یاد گل خداداد عزیزی به استرالیا افتادم، دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم، عجب گلی بود عجب گلی

یارو با موتور زده بهم ….خوردم زمین سرم شکسته داره خون میاد اومده میگه سرت داره خون میاد؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ من خودنویسم جوهرم پس داده

تو خیابون با دوستم داشتم راه می رفتم ، یارو موتوریه گوشیمو از دستم قاپید
دوستم گفت گوشیتو دزدید ؟ گفتم پـَـــ نَ پـَــ برد سیستم عاملشو آپدیت کنه فردا میاره

به داداشم میگم سر رات داری میای یه لیوان ابم بیار بهم میگه تشنته میگم:پـَـَـ نَ پـَـَـــ من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم

رفتم مرغ فروشی به فروشنده میگم بال دارین، میگه بال مرغ؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ بال هواپیما، چندتا کوچه پایین تر سقوط کردیم میخوام درستش کنم

زنگ زدم عکاسی نوبت بگیرم واسه عکس گرفتن ، دختره گوشی رو برداشته ، میگم ببخشید خانم امروز وقت خالی کی دارید ؟ میگه واسه عکس گرفتن ؟ پَـــ نَ پَـــ واسه اینکه با خونواده خدمت برسیم !!! بعد میخنده میگه 6 وقت داریم . بهش میگم قبل از 6 هم کسی نوبت داره ؟ میگه پَـــ نَ پَــــ امروز رو کلا واسه شوهر آیندم خالی کردم .

به بابام میگم تلویزیونو بزن کانال دو … میگه روشنش کنم ؟
پَـــ نَ پَــــ تو بزن دو … من هُل میدم روشن شه ….

رفتیم کوه … دارم چوب جمع میکنم …
میگه می خوای با چوبا آتیش درست کنی؟
پَـــ نَ پَـــ پشت دریاها شهریست قایقی خواهم ساخت …

مانتوش 15 سانت بالای باسن مبارکشه، آرایششم که شبیه جن و پری شده … حالا بماند که موهاش قرمزه !
میگه به نظرت برم بیرون گشت ارشادم بهم گیر میده ؟!
پَـــ نـ پَـــ میبرنت صدا و سیما تو برنامه‌ی زلال احکام به سوالات شرعی مردم پاسخ بدی

 

هواپیما تو قلب آسمون موتورش آتیش گرفته، خلبان گفته داریم سقوط میکنیم.میکه یعنی سقوط کنیم زندگیمون تموم میشه؟
میگم پـَـ نـَـ پـَـ می یفتیم تو یه جزیره و سریال لاست رو میسازیم

***************************

میگم رسیدی خونه زنگ بزن،میگه تلفن کنم؟،میگم پـَـ نـَـ پـَـ زنگ خونه بغلی رو بزن در رو

***************************

کمیته انظباطی دانشگاه خواسته رفتم تو میگه شما دو ترم تعلیق خوردید اعصابم خورد سرمو انداختم پایین دارم لبمو میخورم میگه ناراحت شدید؛ پـَـ نـَـ پـَـ خوشحال شدم دارم فکر میکنم چجوری این لطف شما رو جبران کنم

***************************

یکی تو دانشگاه ازم پرسید ورودی چندی؟ گفتم85 همچین با تعجب گفت پس ترم اخری گفتم پـَـ نـَـ پـَـ ترم اولم ولی از آخر اومدم شروع کنم

***************************

دیشب شام املت داشتیم خواهرم توش رب زده بود با گوجه و ... سر سفره مامانم گفت بهش رب زدی مزه گوجه رو از بین برده
خواهرم گفت مگه گوجه هم مزه داره؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ گوجه رو واسه قشنگی غذا می زنن که تو غذا ها رتبه بیاره!!

***************************

رفتیم یه باغی دزدی من از درخت رفتم بالا دوستم میگه رفتی گردو بچینی؛ پـَـ نـَـ پـَـ گنجشکم رفتم آشیون بسازم. یه دفعه گفت وای صاحب باغ داره میاد بهش میگم حالا تو فرار میکنی ،میگه پـَـ نـَـ پـَـ منتظر میمونم تو آشیانتو بسازی

***************************

لباس خریدم . کارته عابرمو گذاشتم رو میز میگم 2015 . میگه رمز کارتته.؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ تلفنمه . شب زنگ بزنی لاو بترکونیم

تا کمر رفتم تو موتور ماشینم که ببینم چه مرگشه ، رفیقم اومده میگه
داری تعمیرش میکنی ؟

پــــ نه پـــــ دارم با گِیج روغن درد و دل میکنم

 

با دوستم رفتیم دکتر واسه عمل بینیش دکتر میگه میخوای بینیتو کوچیک کنی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم بکوبیمش 3 طبقه بسازیم

 

کامپیوترم یه ویروس گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده: آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم نور چشام

مرغ عشقم مرده و درحالی که پاهاش روبه بالاس افتاده کف قفس. دوستم اومده می گه : اِ مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ کمر درد داشته دکتر گفته باید طاق باز دراز بکشه کف قفس

کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه

به مامانم میگم قوری کجاست ؟ میگه میخوای چای بخوری ؟!

پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!!!!! ـ

داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت
همسایمون میگه دارید میرید مسافرت؟

پـَـَـ نــه پـَـَــــ قراره از امشب توی ماشین زندگی کنیم

میگه امتحانِ چی داری؟؟؟ میگم وصایا,,, میپرسه وصایای امام؟؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ وصایای الیزابت تیلور
تو این گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه

ساعت 5-4 صبح زنگ زده..گوشی رو برداشتم به زور دارم جواب میدم..میگه خواب بودی؟؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم سر گلدسته ی مسجد محلمون اذان میگفتم صدام گرفته  

سوار تاکسیم میگم آقا نگه دارید میگه پیاده میشی؟ پـَـَـ نه پـَـَـمیخوام باد لاستیکا رو چک کنم 

به دوستم میگم شب بیا خونه من با بچه ها دور هم باشیم میگه همینجوری دور همی؟پ ن پ میخوام پرزنتت کنم!  

میرم عابر بانک یارو داره جون میکنه با دستگاه کلنجار میره بعد ده دقیقه بر میگرده میگه شما هم کار داری؟ پ ن پ پیک موتوریم واسادم نامه اداریتونو تایپ کنین ببرم

سر جلسه امتحان به جلوییم میگم سوال 3 رو بلدی؟! میگه آره می خوای!؟

میگم پ ن پ نگرانت بودم میخواستم اگه ننوشتی بت بگم!!!  

همسایمون ساعت 1 شب پیانو زدنش گرفته رفتم دم خونش، میگه صدای پیانو اذیتتون می‌کنه؟ میگم پ نه پ می‌خواستم آهنگ سلطان قلبها رو درخواست کنم برامون بزنی‌ حالشو‌ ببریم

پلیس امنیت جلوی ماشینو گرفته هیچ گیری نداره بده به من و دوستم میلاد میگه چه نسبتی دارین؟دوستین؟ پ نه پ دوست دختر دوست پسریم تازه خونواده هامونم در جریانن  

داشتم متال گوش میکردم رفیقم اومده زارت تو اتاق میگه متال گوش میکنی میگم پــــــــــ نه پــــــــــــ سنتیه!

به مامانم می گم برسم کو؟ می گه می خوای موهاتو شونه کنی؟ پ نه پ می خوام پسر همسایه بغلیو غشو کنم

تو صف ماشینهای ونک وایسادم یارو میگه ونک میری آقا ؟ میگم پ ن پ وایسادم تو نوبت انتخابات بعدی رای بدم!

میرم نونوایی میگم حاجی بش دانا بربری خاشخاشلری ور.میگه سن ترک سن؟میگم پ ن پ لرم آپگرید شدم! 

به دوستم میگم خودکارتو بده.میگه چیزی میچوای بنویسی ؟میگم پـَـــ نــه پـَـــ واسش شلوارک گرفتم میخوام ببینم اندازشه یا نه 

**********

نمکدون از دستم افتاد نمکاش ریخت مامانم اومده دیده میگه ایوای نمکای نمکدونه؟ میگم پـَـــ نــه پـَـــ نمکای منه جوگیر شدم یکم سریز کرد! نه اینکه گوله نمکم....

 ********** 

رفتم مغازه میگم آقا مرگ موش دارین؟میگه واسه کشتن موش میخواهید میگم پـَـــ نــه پـَـــ میخوام بریزم توی غذا خوشرنگ بشه

********** 

یه نفر میره آزمایشه ادرار بده.پرستر میگه این ادراره میگه پـَـــ نــه پـَـــ سکنجبینه آوردم تا دور همیم با کاهو بخوریم

 






تاریخ : چهارشنبه 90/8/11 | 11:55 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()
دخترک طبق معمول هر روز جلوی کفش فروشی ایستاد و به کفش هاش قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد و بعد به بسته های چسب زخمی که در دست داشت خیره شد و یاد حرف پدرش افتاد :"اگر تا پایان ماه هر روز بتونی تمام چسب زخم هایت را بفروشی آخر ماه کفش های قرمز رو برات می خرم". دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:یعنی من باید دعا کنم که هر روز دست و پا یا صورت 100 نفر زخم بشه تا... و بعد شانه هایش را بالا انداخت و راه و افتاد و گفت:"نه... خدا نکنه...اصلآ کفش نمی خوام"...
سن و قدمان اگر چه کوچک است
نگذاریم نگاه و دنیامان کوچک بماند





تاریخ : چهارشنبه 90/8/11 | 11:22 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

فریازان
یادمانی پرشکوه از هزاره‌های فراموش شده.............

بنویس فریازان...!

می نویسم به یاد رد پای بچگی تمام مردم خوب فریازان و محمود آباد که زیر درختان روستا ، خاطراتشان را مرور می کنند.

 
cig88s5oglc4gyfuitau.jpg
با اجازه از عمو پائولو  میخوام بنویسم ...   

بنویس!چه یک نامه ،خاطره روزانه ، نوشتن  یک نامه ، یا یک وبلاگ -اما بنویس!

 

با نوشتن به فریازان ،به مردم روستام  و طبیعت  آن نزدیکتر میشم.
اگه میخوای نقش خودتو توی دنیا بهتر بفهمی، بنویس! سعی کن روحت رو توی نوشته ات بذاری .
حتی اگه هیچکی نوشته ات رونخوند،یا بدتر از اون ،خوندش اما نفهمیدش یا خیلی وحشتناکتر از همه ،نفهمید ومسخره ات کرد اما بازم بنویس!    
همین نوشتن درد رو تسکین میکنه به شرطی که تو فقط برای دله خودت بنویسی!تا کسی (مکتوب) ننویسه، هیچکی نمیتونه بخونه. تا خالق
ننویسه ونگه (إقرأ ) حتی پیامبر هم باشی نمیتونی بخونی (بسم ربک الذی خلق ) به نام آنکه (کلمه ) را خلق کرد. پس کلمه قدرت است

فریازان نیز کلمه ست.وآن قدرت است.

(فریازان نام روستایی در تویسرکان - همدان است که زادگاه اینجانب عباس عبدالمحمدی می باشد.)

 

محتمل یکی از وجه تسمیه های فریازان به این قرار است :

در زمان  ایران باستان هرگاه میخواستند کلمات را قدرت ببخشند وآنرا اهورایی ومقدس کنند از واژه (( فر )) در ابتدای کلمات استفاده میکردند ،مانند فرهنگ که از فر +آهنج  که بعدا  بصورت  فرآهنگ وسپس فرهنگ درآمد. فریازان از دو واژه (فر ) به معنای شکوه ،عظمت وقدرت  و( یازان ) یعنی مبارزان و جنگجویان قوی میباشد.

 

مصداق این احتمال هم وجود چهار تپه باستانی

 

در روستای فریازان  است.یکی از این تپه ها، تپه معروف گرعوا ( گبرآباد ) است.این تپه ها، پادگانهایی برای این جنگجویان قدرتمند  قوم (ماد) درجنوب کوه الوندبوده است . کمی  پائین تر  از فریازان و به موازات رودخانه کرزانرود در ضلع جنوبی فریازان ،روستای( فرسفج) به معنای (چراگاه اسبان ) محل چراگاه خیل اسبان این جنگجویان قدرتمند بوده است که در تاریخ قوم ماد درهمدان ،کمتر به آن اشاره شده است.

 

چند احتمال دیگر در مورد علت نامگذاری و وجه تسمیه فریازان به قرار زیر میباشد.

 

پریوازان:پری به معنای کنار،واز به معنای باز و گسترده و ان (الف ونون) آن به معنای محل یا مکان. روی همرفته در اینجا پریوازان به معنای محلی که فاقد کنار ودیوار وحصارمیباشد و دارای دشت باز است.

 

پرعوزان:پر به معنای کنار؛عو به معنای آب ؛ زان به معنای ازآن میباشد،روی هم رفته به محلی که از کنار آ ن، یا از درون آن  آب می آید. وجود بیش از چهل چاه عمیق بزرگ و چاه های آب شرب شهرستان تویسرکان که در فریازان اسقرار یافته گواه این موضوع میباشد .

 

rjfo2bry19co0v7jrc8.jpg

فری آزان:فری به معنای بزرگی وآزان به معنای  از آن،روی هم رفته  فری آزان به معنای بزرگی و شکوهمندی از آن آمده و یا خواهد آمد.

 

فری تازان: فری به معنای بزرگی یا بزرگان، تازان به معنای سواران رونده که حرف ((ت)) تازان با گذشت زمان حذف شده است.


 

 

در یک معنای دیگر فریازان یعنی خوشنویسان..

 

فریازان هم درتاریخ گذشته اش قدرتمند است وهم در جغرافیای طبیعی و ژئوپلتیک تویسرکان. هم واژه ای اهورایی و مقدس است، هم به عنوان یک کلمه قدرتمند است . این وبلاگ را برای فریازان ومردم آن مینویسم.خواه کسی بخواند یا نخواند .مطالب را بپذیرد ویا رد کند.

 

فریازان

من فقط به یاد فریازان پاک نوشتم .

 به یاد درخت  پر برگ  چناربزرگ که ورودی روستایم فریازان  است و پر از یادگاری فریازانی هاست .

 به یاد خانواده ام ،بیاد دوستانم وخاطراتی که از آنجا دارم.بیاد رودخانه وسیل بندش،کوه السیا،،محمود آباد ،باغها،گندمزارها،نه دسته بیلی،خرمنا و فوتبالش،درحموم، درمسجد،سرپل روستا،شرکت تعاونی ،تیم ستاره سرخ ،تیم درخشان و تیم آرش . فریازان اندیشه ابدی و غرور پاک روستایی من است.

 

 روح من همیشه در فریازان است چرا که همیشه محل وقوع خوابهای من درهر بار خواب دیدن فریازان است.  

فریازان
یادمانی پرشکوه از هزاره‌های فراموش شده.............

 
سرزمین‌ کوهستانی تویسرکان در دامنه کوه الوند (جنوب  الوند) قرار دارد و کمی پائین تراز تویسرکان به فاصله 12 کیلومتر، بعد از عبور از روستاهای رودآور،جعفریه(دوقلعه)،قلعه شیخ،وآریکان ودرست روبروی روستای سهام آباد، روستای کهن و بزرگی وجود دارد به نام فریازان.
در زبان محلی به فریازان ( پریازان  ) هم می گویند.
پریازان همواره یکی از نواحی پیدایش و گسترش فرهنگ و باورهای ایرانی بوده است. مردمان دلاور و باشهامت این روستای سرسبز وزیبا توانسته‌اند تا در طول تاریخ، فرهنگ و آیین‌ها و زبان خود را بهتر از برخی نواحی دیگر پاس دارند و کمتر در معرض دگرگونی‌های فرهنگی قرار گیرند. فرمانروایان قدرتمند و اصیل محلی  نیز توانسته‌ بودند تأثیری چشمگیر در پاسداشت باورهای کهن داشته باشند و از همین روی است که خیلی از آداب و رسوم اصیل ایرانی در این روستا هنوز هم برجای مانده اند . نام‌های ایرانی و کهن روستا، کوه‌ها و رودها نیز نشانه‌هایی دیگر از گسترش فرهنگ ایرانی در این سرزمین بزرگ و پرافتخاری است که با طلوع خورشید از مشرق«الوند ایران»  بر پیشانی این روستای کهن وباستان می‌درخشد.

 

فریازان در نقشه تویسرکان

موقعیت فریازان ومحمودآباد در نقشه تویسرکان

فریازان درست در قلب تویسرکان قرار گرفته است






تاریخ : چهارشنبه 90/8/11 | 10:36 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

امروز صبح  مراسم تشییع پیکر آیت الله "عباسعلی عمید زنجانی" استاد حوزه و دانشگاه و رییس سابق دانشگاه تهران که صبح یکشنبه در یکی از بیمارستان های تهران به دیار باقی شتافت،ساعاتی قبل در مسجد دانشگاه تهران  آغاز و پیکر ایشان بر روی دستان دانشجویان و کارکنان و اساتید دانشگاه تهران و دیگر دوستدارن این عزیز به طرف دانشکده حقوق دانشگاه تهران و در ادامه به سمت درب اصلی دانشگاه تهران تشییع  گردید . پیکر این بزرگوار جهت دفن در ساعت 10 صبح امروز به قم منتقل گردید .طبق معمول مسئولیت امنیت برنامه هم با ما ( ؟) بود.

 روحش  شاد و یادش گرامی  باد .

عکسهای  تشییع پیکر آیت الله "عباسعلی عمید زنجانی

 

مراسم تشییع پیکر آیت‌الله عباسعلی عمید زنجانی


 

 






تاریخ : سه شنبه 90/8/10 | 10:55 صبح | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()

امروز صبح پنجمین جشنواره بین المللی فارابی در مرکز همایشهای برج میلاد برگزار شد.

 کار حراست برنامه بر عهده حراست فیزیکی دانشگاه تهران و بچه های وزارت علوم بود. سخنرانان برنامه هم آقایان خواجه سروری دبیر جشنواره و آقای دانشجو وزیر محترم علوم و سخنران ویژه هم آقای دکتر احمدی نژاد ریاست محترم جمهور بودند که شعر قشنگی هم تقدیم آقای ( حداد عادل ) نمودند. . چیزی که برای من به عنوان یک تویسرکانی در این برنامه  قابل اهمیت بود ، تقدیر و قدردانی از آقای دکتر صادق آئینه وند با پخش یک کلیپ زیبا در این برنامه بود که از فعالیت ، تحقیق و پژوهش های وی در عرصه علوم انسانی و با عنوان  موسس و(  پدرتاریخ اسلام )  یاد شد.

 غلامرضا خواجه سروی دبیر پنجمین جشنواره بین المللی فارابی  تعداد کل آثار رسیده به دبیرخانه جشنواره پنجم فارابی را دو هزار و 33 عنوان ذکر کرد که در مقایسه با سال قبل 6/14درصد  کاهش یافته است!
 
  در اینجا قصد دارم دکتر آئینه وند رو به شما عزیزان هموطن بیشتر معرفی کنم.
 
دکترصادق آئینه وند چهره ماندگارکشور

 دکتر صادق آئینه‏وند ازجمله اساتید پرکارى است که جداى از تدریس مستمر در دانشگاه و نیز شرکت در کنفرانس‏ها و سمینارهاى داخلى و خارجى، به‏صورتى پیگیر، در کار ترجمه و تألیف آثارى ارجمند نیز فعال بوده است.

 

آثارى که او ترجمه یا تألیف کرده، هریک در پاسخ به نیاز مبرمى در جامعه علمى، یا روشنگرى و عبرت‏آموزى در زمینه‏اى خاص از تاریخ اسلام بوده است؛ زمینه‏اى که تکرار آن مى‏توانست فاجعه مجددى را در تاریخ رقم بزند.

آنچه در آثار این محقق نامدار تاریخ اسلام به‏صورتى بارز جلوه دارد، کوشش او در درک درست وقایع تاریخ صدر اسلام و شناخت عمیق رجال آن دوران و نیز تبیین رخدادها براساسا جریان‏شناسى وقایع است. کارى که نقش او را در بین محققان تاریخ صدر اسلام ازاین جهت برجسته و متمایز مى‏کند.

آثار دکتر آئینه‏وند- اعم از تألیف وترجمه- 26عنوان کتاب در 28 جلد است. این تعداد شامل 10 تألیف، 10ترجمه و دو اثر مشترک با دیگران و چهار اثر عربى است. افزون‏براین آثار، از دکتر آئینه‏وند مقالات پژوهشى بسیارى به زبان فارسى و عربى در مطبوعات معتبر ایران و دیگر کشورها به‏چاپ رسیده است.

 

 

زندگینامه:
وی در سال 1330 ه.ش در روستای نجفیه ( پیلانگرگ )  تویسرکان متولد شد و تحصیلات ابتدایی را در زادگاه و دوران دبیرستان را دراسد آباد وهمدان به پایان رسانید و درهمین دوران بود که به فعالیتهای فرهنگی و سیاسی پرداخت و با کانون فعالیتهای جوانان ولی‌عصر (عج) همدان ارتباط یافت . آئینه‌وند در دانشگاه تهران به تحصیل در رشتة ادبیات عرب پرداخت و فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی خود را نیز ادامه داد . تأسیس تشکلی اسلامی با عنوان کتابخانة دانشجویی ن والقلم و ما یسطرون از جمله فعالیت‌های او در دوران دانشجویی قبل از انقلاب است .
وی درهمان دانشگاه به ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد ادبیات عرب پرداخت و همراه با آن ، مقداری دروس حوزوی را نیز خواند . در 1361 ش به عضویت هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس درآمد و در گروه تاریخ آن دانشگاه ، مشغول به کار گردید. یک سال بعد، با سمت رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ، عازم سوریه شد و همزمان ، در 1363 ش به تحصیل در مقطع دکتری ادبیات عرب در دانشگاه قدیس یوسف لبنان پرداخت و پس از اتمام تحصیل و بازگشت به ایران در دانشگاه‌های تربیت مدرس، تهران، الزهراء و قم ، دروس تاریخ اسلام و سیرة نبوی و تاریخ نگاری در اسلام و ادبیات عرب تدریس کرد .
تا 1372ش ‌مسئولیتهای فرهنگی‌متعددی از جمله مدیریت کل پژوهش‌ها و برنامه‌ریزی فرهنگی ، ریاست مرکز سیاست علمی و پژوهشی وزارت آموزش عالی و ریاست دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس(1375) و … را برعهده داشت . در سال 1373 ش به عنوان استاد نمونة کشور به دریافت لوح تقدیر از ریاست جمهوری وقت ، نایل آمد و ‌تاکنون مقالات گوناگونی از او در نشریات معتبر داخلی و خارجی منتشر شده است .آئینه‌وند در چندین کنگره بین المللی به عنوان داور و عضو هیئت علمی حضور داشته که از جملة آنها بوده است ؛ تاریخ پزشکی در اسلام ، سید جمال الدین اسد آبادی ، خوارزمی ، امام خمینی و فرهنگ عاشورا .دکترآئینه ونددرسال هزاروسیصدوهشتادوپنج به عنوان چهره ماندگارانتخاب شدند.وی ازاساتیدپرکار

ومحبوب درمحافل دانشگاهی است.

 

آثار:

تألیف فارسی : ادبیات انقلاب در شیعه / پژوهش‌هایی در تاریخ و ادب / تاریخ نگاری در اسلام / علم تاریخ در گسترة تمدن اسلامی / علم تاریخ در اسلام / قیامهای شیعه در تاریخ اسلام

تألیف عربی: الأدب السیاسی الملتزم فی الاسلام / الأدب السیاسی فی الاسلام / من أدب التشیع با الخوارزم

ترجمه : حجربن عدی انقلابی شهید ، / خاندان وحی در احادیث اهل سنت محمدفوزی / سلسلة زنان بزرگ صدر اسلام ، ام کلثوم ، فاطمه بنت اسد ، فاطمه بنت الحسین ، 6 ج / شک و شناخت ، ترجمة المنقذ من الضلال، امام محمد غزالی / فرهنگ اصطلاحات سیاسی ، جمال برکات / قیام عبدالقادر جزایری ، محمد کامل حسن المحابی / مالک بن نبی اندیشمند مصلح ، اسعد سمحرانی / مشکاه الأنوار ، امام محمد غزالی / نقش و رسالت مسلمانان در ثلث آخر قرن بیستم ، مالک بن نبی .






تاریخ : شنبه 90/8/7 | 5:8 عصر | نویسنده : نویسنده : عباس عبدالمحمدی | نظرات ()
لطفا از دیگر صفحات نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.